مصوبۀ اخیر دولت جدید لبنان در خصوص انحصار سلاح در اختیار دولت، یک معنا بیشتر نداشت و آن هم خلع سلاح حزب الله و دیگر گروههای مقاومت در لبنان بود. پس از تصویب این لایحه در کابینۀ لبنان، دولت این کشور تلاش دارد اعلام کند این اقدام را در راستای منافع کشور و مردم لبنان و به دور از فشارهای ایالات متحده و غرب انجام داده است. اما آنچه در عرصه منطقهای در حال وقوع است، نادرستی این مسئله و دروغ گویی ایادی منطقهای غرب را آشکار میسازد.
نمونههای تلاش آمریکا و اسرائیل برای خلع سلاح مقاومت در غرب آسیا
نگاهی به وقایع دو سال اخیر نشان می دهد خلع سلاح مقاومت بخشی از طرح کلان رژیم صهیونیستی و ایالات متحده در منطقه است که عدم تحقق آن، غرب را به خواستههایش نمیرساند. در نقطۀ مقابل محقق شدن این خواستۀ غرب، منجر به استعمار جدید در منطقه و مهار محور مقاومت خواهد شد.
نمونۀ سوریه قبل و بعد از «اسد»
در میان اعضای محور مقاومت در منطقۀ غرب آسیا، دولت «بشار اسد» در عمل، بیشترین مماشات را با رژیم صهیونیستی انجام میدهد. از زمان آغاز بحران داخلی در سوریه از سال ۲۰۱۱، رژیم صهیونیستی حملات هدفمند و بدون توقفی را در سوریه در دستور کار خود قرار داد. تعداد این حملات- که از منافع و تأسیسات سوریه گرفته تا ترور اعضای محور مقاومت را شامل می شد- به هزاران حمله میرسید. در این مدت دست کم تا زمان سقوط حکومت «بشار اسد»، هیچ پاسخی از سوی دولت سوریه به صهیونیستها داده نشد، اما این موجب نشد که حملات رژیم صهیونیستی به سوریه قطع یا حتی کاهش یابد.
پس از سقوط حکومت «بشار اسد»، دولت جدید سوریه- که با دستور کار آمریکایی و توسط یکی از ایادی آمریکا در منطقه روی کار آمد- رسماً موضع ضد مقاومت و همراستا با رژیم صهیونیستی گرفت. اما این رویکرد، نه تنها حملات رژیم صهیونیستی را متوقف نکرد بلکه مسیر معکوسی را طی کرد. رژیم صهیونیستی در حملات سنگین به سوریه، تمام زیرساختهای نظامی این کشور را از بین برد. این روند همچنان ادامه دارد و اخیراً حتی محل اقامت احمد الشرع (ابومحمد الجولانی) سرکرده سابق هیئت تحریرالشام و رئیس موقت و خودخواندۀ دولت سوریه نیز از سوی آنها هدف قرار گرفته است؛ چرا که صهیونیستها به خوبی میدانند این حکومت دست نشاندۀ آمریکا اکنون پس از نابودی کامل زیرساخت های نظامی و دفاعی اش در حملات جنگنده های اسرائیلی، دیگر توانی برای مقابله با رژیم صهیونیستی ندارد.
نمونۀ لبنان پس از آتش بس
نمونۀ دیگر فرصت طلبی صهیونیستها در منطقه به خود کشور لبنان باز میگردد. رژیم صهیونیستی از پاییز سال گذشته- که رسماً حمله به جنوب لبنان و جنگ با حزبالله را آغاز کرد- تلاش کرد مقاومت اسلامی لبنان را نابود کند. این تلاش رژیم صهیونیستی با سنگین ترین حملات نظامی به منطقه کوچک در جنوب لبنان صورت گرفت، اما نتوانست حزب الله را متوقف کند. حتی پس از شهادت «سیدحسن نصرالله»، دبیرکل فقید حزب الله لبنان، این فرآیند، به نتیجه نرسید. بلکه بالعکس، صهیونیستها پس از شهادت دبیرکل و فرماندهان گردان رضوان، زمانی که وارد مرحلۀ حمله زمینی به لبنان شدند، با مقاومت سنگینتری مواجه شدند و نتوانستند این مرحله را به نتیجه برسانند. در نهایت آتشبس دولت لبنان با رژیم صهیونیستی، این فرصت را به صهیونیستها تا از زیر فشار حملات موشکی و پهپادی حزب الله خلاص شوند.
پس از آتشبس دولت لبنان متعهد شد درگیری خاتمه یابد. اما این تنها تعهدی برای متوقف ساختن حزبالله بود و به زیادهخواهی صهیونیستها پایان نداد. تا ماه اوت ۲۰۲۵- که قریب ۶ ماه از آتشبس لبنان میگذرد- رژیم صهیونیستی نزدیک به ۴ هزار مرتبه نقض آتشبس کرده است. یک رسانۀ صهیونیست، یک ماه قبل نوشت: در این مدت رژیم صهیونیستی بیش از ۲۰۰ نفر از اعضا و فرماندهان حزبالله را در لبنان ترور کرده است. یعنی صهیونیستها زمانی که مسیر گفتگو، مذاکره، توافق و آتشبس در میان باشد به اهداف خود میرسند و زمانی که مقاومت در جریان باشد، آنها توان تحقق اهداف خود را ندارند.
برخلاف دو مورد سوریه و لبنان که در سطور فوق به آن اشاره شد، نمونههای نقیض نیز در منطقه وجود دارد که نشان میدهد، زمانی که در مقابل رژیم صهیونیستی مقاومت ادامه یابد، این رژیم مجبور به تسلیم خواهد شد.
نمونۀ یمن
از همان روزهای نخستین حملۀ رژیم صهیونیستی به نوار غزه، نیروهای مسلح یمن اقدام علیه رژیم صهیونیستی را در دریای سرخ آغاز کردند. این حملات نه تنها استمرار یافت، بلکه به حملۀ مستقیم موشکی و پهپادی از یمن به سرزمینهای اشغالی نیز رسید. هم اکنون انصارالله یمن به طور مستمر سرزمینهای اشغالی را با موشکهای دور برد خود هدف قرار میدهد و عملیات علیه کشتیرانی رژیم صهیونیستی را نیز تشدید کرده است.
این در حالی است که رژیم صهیونیستی در چند موج حمله، تأسیسات متعددی در یمن را هدف قرار داده است. نکتۀ قابل توجه این است که پایداری یمن در مقابل رژیم صهیونیستی موجب شد، کشورهای اروپایی و ایالات متحده- که ائتلافی برای مقابله با یمن در دریای سرخ تشکیل داده بودند- از این منطقه فرار کنند تا از حملات یمن در امان بمانند.
نمونۀ ایران
در حملۀ رژیم صهیونیستی به ایران در ماه ژوئن ۲۰۲۵- که به جنگ ۱۲ روزه بین ایران و این رژیم منجر شد- برآورد رژیم صهیونیستی آن بود که با حملۀ غافلگیرانه و هدف قرار دادن فرماندهان نظامی ایران، این رژیم میتواند یکی از دو کار را انجام دهد: یا نظام را در ایران ساقط کند یا آنکه با ضرباتی که به ایران وارد میکند، نظام را متقاعد سازد به خواستههای رژیم صهیونیستی و ایالات متحده تن دهد. اما مقاومت جانانه ایران و ضربات سنگینی که بر پیکر رژیم صهیونیستی وارد ساخت، موجب شد این رژیم از روزهای میانی جنگ، در به در به دنبال آتش بس و پایان جنگ باشد. این مهم محقق نشد، مگر به لطف مقابلۀ سنگین با رژیم صهیونیستی با کمک توانمندیهایی که به واسطه رزمندگان مقاومت بر پیکره این رژیم وارد شد.
نمونۀ غزه
نمونۀ دقیق تر و قابل توجهتر از دو مورد فوق، نموۀ غزه است. رژیم صهیونیستی در آستانۀ دومین سال حمله به نوار غزه قرار دارد. صهیونیستها طی این دو سال تمام زیرساختهای غزه را از بین بردهاند. امروز غزه در آستانۀ یک فاجعۀ انسانی قرار گرفته است. اما مردم غزه با حمایت از مقاومت، دست از پایداری بر نداشتهاند. این موجب شده تا رژیم صهیونیستی نتواند طرح تخلیۀ غزه را – که مورد حمایت غرب و ایالات متحده قرار دارد- به نتیجه برسانند.
بررسی تمامی نمونههای فوق یک نتیجۀ بدیهی را با خود در ذهن متبادر میکند و آن اینکه صهیونیستها جز زبان مقاومت نمیفهمند و هرگاه مقاومت ذرهای پا پس بکشد یا با طراحی فریبهای چند لایه صهیونیستها، وادار به تغییر در راهبرد مبارزاتی و مقاومت جویانه خود شود، آن روز را باید به مثابه خط پایان مقاومت قلمداد کرد.
https://asrghanoon.ir/?p=133111
نظرات