به گزارش گروه بینالملل عصر قانون: پس از پایان جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۵ ایالات متحده بهعنوان یک ابرقدرت جهانی ظهور کرد و سیاست خارجی خود را بر مبنای گسترش نفوذ و مهار آنچه «تهدید کمونیسم» مینامید، شکل داد.
قصد دارد بهطور جامع به بررسی مداخلات نظامی و مخفی آمریکا در کشورهای مختلف جهان بعد از جنگ جهانی دوم بپردازد، این مداخلات، که شامل کودتاها، عملیاتهای مخفی سیا، حمایت از رژیمهای دیکتاتوری، و جنگهای نیابتی بود پیامدهای عمیقی بر سیاست، اقتصاد و حقوق بشر در کشورهای هدف داشته است.
این اقدامات معمولاً تحت پوشش مبارزه با کمونیسم انجام میشدند، اما در واقع، هدف اصلی آنها جلوگیری از شکلگیری دولتهایی بود که مسیر توسعهای مستقل از سیاستهای خارجی آمریکا را دنبال میکردند.
قسمت هشتم این سلسله گزارشها به یکی از خونبارترین عملیاتهای تاریخ سازمان سیا اختصاص دارد: سرنگونی دولت قانونی و مردمی جاکوبو آربنز در گواتمالا در ژوئن ۱۹۵۴؛ عملیاتی با نام رمزی «پیبیساکسس PBSUCESS» که گواتمالا را تا چند دهه به جهنم دیکتاتوری نظامی، شکنجه، قتلعام و نسلکشی تبدیل کرد و تا همین امروز هم فقر، خشونت و موج مهاجرت از این کشور، مستقیماً نتیجهٔ همان کودتای ۱۹۵۴ است.

این نقاشی از دیهگو ریورا بهنام «پیروزی باشکوه» (Gloriosa Victoria)، داستان سرنگونی دولت دموکراتیک و منتخب مردم، یعنی دولت جاکوبو آربنز، را در کودتای آمریکایی در سال ۱۹۵۴ روایت میکند. سرهنگ کودتاچی، کارلوس کاستیو آرماس، با جان فاستر دالس (وزیر امور خارجه آمریکا) دست میدهد؛ دالس بمبی را در دست دارد که چهره آیزنهاور روی آن نقش بسته است و اطرافش اجساد کسانی دیده میشود که در جریان کودتا کشته شدهاند، در سمت چپ او، سفیر آمریکا جان پوریفوی کنار افسران نظامی ایستاده است و آلن دالس (رئیس سیا) چیزی در گوش برادرش زمزمه میکند
زمینه تاریخی: جمهوری موز و تنها بهار دموکراتیک
در اوایل دهه ۱۹۵۰ گواتمالا کشوری کوچک، عمدتاً کشاورزی و ازنظر اجتماعی بهشدت نابرابر بود، کمتر از ۲ درصد جمعیت، بیش از ۷۰ درصد زمینهای قابلکشت را در اختیار داشتند و صدها هزار دهقان بومی در شرایط شبهارباب ـ رعیتی زندگی میکردند.
قدرت واقعی نه در دست دولت، بلکه در اختیار شرکت عظیم آمریکایی یونایتد فروت بود؛ شرکتی که بندر اصلی کشور، خطوط راهآهن، شبکه مخابرات و تقریباً تمام صادرات موز گواتمالا را کنترل میکرد و چنان نفوذی داشت که در اسناد داخلی وزارت خارجه آمریکا آن را «یک دولت موازی» مینامیدند.
یونایتد فروت نهتنها ۷۰ درصد زمینهای قابل کشت را در اختیار داشت، بلکه راهآهن، تنها بندر مهم اقیانوس اطلس (پورتو باریوس)، سیستم تلفن و تلگراف و تقریباً تمام صادرات موز را هم کنترل میکرد، کارگران مزارع را مثل برده با طناب میبستند و به مزارع میبردند و شرکت تقریباً هیچ مالیاتی نمیداد. دیکتاتور وقت، خورخه اوبیکو (۱۹۴۴ ـ ۱۹۳۱) عملاً نقش حافظ منافع این شرکت را ایفا میکرد.

یونایتد فروت شرکتی آمریکایی بود که تجارت اصلیاش موز بود و حتی توانست دولت ایالات متحده را متقاعد کند که مصرف موز را در رژیم غذایی مردم آمریکا ترویج دهد
در اکتبر ۱۹۴۴ انقلاب مردمی اوبیکو را سرنگون کرد و دورهای دهساله آغاز شد که گواتمالاییها آن را «ده سال بهار» مینامند؛ تنها دورهٔ تاریخ مدرنشان که آزادی بیان، انتخابات واقعی و اصلاحات اجتماعی وجود داشت.
در این دوره خوان خوزه آرِوالو (۱۹۵۱ ـ ۱۹۴۵) و سپس جاکوبو آربنز رئیسجمهور شدند. آربنز افسر ارتش و میهنپرست میانهرو، در انتخابات مارس ۱۹۵۱ با رأی بسیار بالا (۶۵٪) انتخاب شد. برنامه او که «انقلاب سوسیال ـ دموکراتیک» نامیده میشد، هدفی ساده اما تاریخی داشت: انتقال گواتمالا از یک اقتصاد شبهاستعماری به کشوری مدرن و مستقل.
دولت آربنز اصلاحات ارضی، مالیاتی و اقتصادی را آغاز کرد، اتحادیههای کارگری را بهرسمیت شناخت و پروژههای زیربنایی را بهجای شرکتهای خارجی، به دست دولت سپرد، همه اینها از نگاه مردم گواتمالا گامی بهسوی عدالت بود، اما برای واشنگتن و متحدان اقتصادیاش معنایی کاملاً متفاوت داشت.
رئیسجمهور گوآتمالا چه کرد که واشنگتن را به خشم آورد؟
مهمترین اقدام دولت آربنز، تصویب قانون اصلاحات ارضی در ژوئن ۱۹۵۲ بود. بر اساس این قانون، زمینهای بلااستفادهٔ مالکان بزرگ خریداری و میان دهقانان بیزمین توزیع میشد. شرکت یونایتد فروت بیش از ۱۶۰ هزار هکتار زمین بلااستفاده در اختیار داشت که خود برای فرار از مالیات، ارزش آن را تنها ۵۲۵ هزار دلار اعلام کرده بود. دولت بر اساس همین ارزش پیشنهادی، زمینها را مصادره و میان حدود یکصد هزار خانواده توزیع کرد. این اقدام بزرگترین اصلاحات ارضی تاریخ آمریکای لاتین تا آن زمان محسوب میشد.
همزمان، دولت آربنز پروژههای زیرساختی مستقل از جمله احداث بندر جدید، بزرگراه و نیروگاه برق را آغاز کرد تا وابستگی به انحصار شرکت آمریکایی کاهش یابد، کنار این اقدامات، حزب کار گواتمالا تنها چهار کرسی از پنجاهویک کرسی مجلس را در اختیار داشت و هیچیک از اعضای آن در مناصب کلیدی وزارتخانهها حضور نداشتند،
با این حال، منافع شرکت یونایتد فروت مستقیماً در معرض تهدید قرار گرفت. جان فاستر دالس، وزیر امور خارجه و برادرش آلن دالس رئیس سیا، هر دو سالها وکیل حقوقی و شریک این شرکت بودند. والتر بدل اسمیت، معاون وزیر دفاع و رئیس پیشین سیا، در حال مذاکره برای تصدی مدیرعاملی یونایتد فروت بود، دیگر مقامات ارشد دولت آیزنهاور نیز بهطور مستقیم یا غیرمستقیم با این شرکت ارتباط مالی داشتند.
دولت آیزنهاور و حلقه امنیت ملیاش ازجمله برادران دالس هرگونه اصلاحات رادیکال در جهان سوم را بخشی از «پیشروی پنهان کمونیسم» تفسیر میکردند،
این ذهنیت با واقعیت داخلی گواتمالا هیچ سازگاری نداشت: حزب کمونیست گواتمالا کوچک و فاقد قدرت بود، آربنز روابط دیپلماتیک با شوروی نداشت و ارتش کشور عملاً تحت نفوذ آمریکا آموزش میدید، اما یک عامل همه چیز را تغییر داد: یونایتد فروت.
شرکت آمریکایی که از اصلاحات ارضی ضربه میخورد، کارزاری جهانی بهراه انداخت تا دولت آربنز را «کمونیستی» جلوه دهد. آلن و جان فاستر دالس پیش از ورود به دولت، وکیل همین شرکت بودند و روابط مالی گستردهای با آن داشتند. سفارتهای آمریکا در آمریکای مرکزی گزارشهایی ارسال میکردند که اصلاحات ارضی تهدیدی برای منافع تجاری ایالات متحده است، در چنین فضایی، پرونده گواتمالا نه بر مبنای واقعیت، بلکه بر مبنای ترسهای ایدئولوژیک و منافع شرکتهای آمریکایی روی میز تصمیمگیری رفت.
در یادداشتهای داخلی شورای امنیت ملی در سال ۱۹۵۳، گواتمالا «دروازه کمونیسم به نیمکره غربی» معرفی شد و از رئیسجمهور آیزنهاور خواسته شد برای جلوگیری از «ایجاد یک کوبا پیش از کوبا»، اقدام مخفیانه انجام گیرد.
عملیات «پیبیساکسس»

رئیسجمهور گواتمالا، جاکوبو آربنز (نفر سمت چپ) پس از کودتای مورد حمایت سیا که دولت اصلاحطلب او را سرنگون کرد، مجبور به استعفا شد
از ابتدای سال ۱۹۵۳، سیا برنامهریزی دقیق یکسالهای را برای سرنگونی آربنز آغاز کرد. پایگاههای اصلی عملیات در فلوریدا و نیکاراگوئه مستقر شد. برای اجرای مأموریت گواتمالا، سیا پایگاههایی در هندوراس و نیکاراگوئه ایجاد کرد و کار را تحت فرماندهی مستقیم آلن دالس پیش برد.
در هندوراس گروهی از نظامیان گواتمالایی که با اصلاحات آربنز مخالف بودند، تحتنظر مستشاران سیا آموزش دیدند. فرماندهی این نیروی کوچک به کارلوس کاستیلو آرماس سپرده شد؛ افسری که پیشتر در کودتایی ناموفق علیه دولت گواتمالا شرکت کرده و به خارج گریخته بود. سیا آرماس را «مردی قابلکنترل، جاهطلب و فاقد پایگاه اجتماعی» توصیف میکرد؛ دقیقاً همان ویژگیهایی که برای یک دولت تحتالحمایه مطلوب بود.
قلب عملیات نه نیروهای مسلح، بلکه جنگ روانی بود. سیا شبکه رادیویی «صدای آزادی» را در خاک هندوراس راهاندازی کرد؛ رادیویی که وانمود میکرد از داخل گواتمالا پخش میشود و هر روز پیامهای ساختگی درباره «پیشروی گسترده نیروهای آزادیبخش»، «فرار فرماندهان ارتش» و «فروپاشی دولت» منتشر میکرد.
همزمان موجی از مقالات، کاریکاتورها و گزارشهای ساختگی در مطبوعات آمریکای لاتین و ایالات متحده منتشر شد که آربنز را «جاسوس شوروی» مینامیدند؛ درحالی که هیچ رابطهای میان او و مسکو وجود نداشت.
در مرحله بعد، هواپیماهای آمریکایی با علائم جعلی آمریکای لاتین چندین نقطه در گواتمالا را بمباران کردند؛ فرودگاهها، انبارهای مهمات، ایستگاههای رادیویی و حتی برخی مناطق شهری، هدف از این حملات نه تسلط نظامی، بلکه ایجاد «ترس عمیق» در ارتش و مردم بود تا چنین تصور شود که یک نیروی عظیم خارجی در حال حمله است.
سفارت آمریکا در گواتمالا نقش مستقیمی در عملیات داشت. سفیر جان پیوریفوی در جلسات خصوصی فرماندهان ارتش را تهدید میکرد که اگر از دستورهای آربنز پیروی کنند، «کشور بهدست کمونیستها سقوط خواهد کرد» و آمریکا هیچ حمایتی نخواهد کرد، در سازمان ملل نیز واشنگتن با استفاده از حق رأی و نفوذ خود مانع تشکیل کمیته تحقیق درباره دخالت خارجی شد.
با آغاز حمله نیروهای آرماس، ارتش گواتمالا ــ که انتظار یک جنگ تمامعیار داشت ــ با شگفتی دید که رادیوها مدام از «محاصره پایتخت» و «انفجارهای عظیم» خبر میدهند؛ اخباری که در عمل وجود خارجی نداشت.
بمبارانهای پراکنده، فشار سفارت آمریکا، اطلاعات جعلی و ترس از واکنش واشنگتن روحیه فرماندهان را کاملاً فروپاشید، بسیاری از ژنرالها به آربنز اعلام کردند حاضر به جنگ نیستند.
در ۲۷ ژوئن ۱۹۵۴، جاکوبو آربنز پس از سه سال تلاش برای مدرنسازی کشورش، مجبور به استعفا شد. او با لباس ساده از کاخ بیرون آمد، چند ورق سند را در دست داشت و به خبرنگاران گفت: «من به جایی رسیدم که دیگر نمیتوانم از مردم خودم خون بگیرم برای دفاع از استقلالی که جهان نمیخواهد آن را ببیند.»
پیامدهای کودتا
پس از خروج آربنز، کاستیلو آرماس با حمایت مستقیم آمریکا به قدرت رسید و اولین اقدامش لغو کامل اصلاحات ارضی و بازگرداندن اموال یونایتد فروت بود، احزاب سیاسی منحل شدند، اتحادیهها غیرقانونی اعلام شدند و برنامهای بهنام «لیستهای کمونیستها» آغاز شد که طی آن دهها هزار نفر فقط بهدلیل فعالیت صنفی یا سیاسی بازداشت، شکنجه یا ناپدید شدند.

شورشیها بعد از براندازی دولت آربنز در حال اعدام دو نفر هستند
حق رأی افراد بیسواد (حدود سهچهارم جمعیت) لغو شد، احزاب سیاسی و سازمانهای دهقانی غیرقانونی اعلام گردیدند، مطبوعات مخالف تعطیل شدند و کتابهای نویسندگانی چون ویکتور هوگو، فئودور داستایفسکی و میگل آنخل آستوریاس (برندهٔ نوبل گواتمالایی) به آتش کشیده شد.
این کودتا آغاز ۴۰ سال بیثباتی، جنگ داخلی و نسلکشی در گواتمالا بود؛ دورهای که در آن بیش از ۲۰۰ هزار نفر ــ عمدتاً بومیان مایا ــ کشته شدند. کمیسیون حقیقتیاب سازمان ملل در سال ۱۹۹۹ نتیجه گرفت که کودتای ۱۹۵۴ «شراره اصلی یکی از طولانیترین تراژدیهای انسانی قرن بیستم» بود.
پایان سخن
کودتای گواتمالا نمونهای کلاسیک از منطق عملیاتهای مخفی آمریکا در دوران جنگ سرد است: ترکیب منافع شرکتهای بزرگ، ترس ایدئولوژیک، جنگ روانی، تبلیغات گسترده و استفاده از گروههای تبعیدی برای تغییر رژیم.
با گذشت دههها، خود مقامات سابق سیا اعتراف کردند که آربنز نه کمونیست بود و نه تهدیدی برای امنیت آمریکا؛ تنها گناه او این بود که میخواست گواتمالا از سایه یک شرکت خارجی خارج شود و راهی مستقل برای توسعه انتخاب کند. درس تلخ این ماجرا بعدها بارها و بارها در آمریکای لاتین تکرار شد، اما هیچجا بهاندازه گواتمالا پیامدهای آن چنین خونین و طولانی نبود.
در هشتمین شماره از سلسلهگزارشهای خبرگزاری تسنیم با موضوع مداخلههای آمریکا در جهان به بررسی کودتای سازمان جاسوسی سیا در گواتمالا واقع در منطقه کارائیب در قاره آمریکا پرداختهایم.




نظرات