«وحید مردانه» با اشاره به فرارسیدن سالگرد عملیات طوفان الاقصی گفت: اولین شبههای که با گذشت زمان درباره این عملیات پیش آمد، این بود که آیا اساسا عملیات طوفان الاقصی باید انجام میشد؟ آیا این هزینههایی که داده شد ارزش آن را داشت؟ پاسخ اولیه این سوالها را باید در قبل از طوفانالاقصی جستوجو کرد. یعنی اینکه آیا شرایط در آن مقطع به نفع محور مقاومت بود یا خیر و اینکه باید دید در کل شاهد چه روندی بودیم.
این کارشناس تحولات غرب آسیا با بیان اینکه پیش از عملیات طوفان الاقصی روند تحولات منطقه به نفع رژیم صهیونیستی در حال تغییر محسوس بود، اظهار داشت: ترامپِ در سال ۲۰۱۷ با قدرت در حال سنتشکنی و خدمات بیسابقه در قالب طرح موسوم به معامله قرن (طرحی جامع شامل الحاق کرانه باختری به اسرائیل یا اردن، انضمام غزه به صحرای سینا ذیل طرح وسوسه انگیز نئوم)، عادیسازی روابط تل آویو با کشورهای اسلامی و مباحثی همچون به رسمیت شناختن قدس به پایتخت رژیم اسرائیل توسط واشنگتن بود.
وی افزود: همه اینها با عادیسازی رژیم اسرائیل با عربستان و در نهایت تخریب مسجدالاقصی که شهید «یحیی سنوار» هشدار داده بود به ایستگاه پایانی میرسید و عملا فلسطین به قهقرا میرفت و کسی نمیتوانست کاری کند، زیرا مقوله انتفاضه به دلایل مختلف از جمله سوار شدن رژیم صهیونیستی بر افکار کرانه باختری و مهار ساکنان آن توسط تشکیلات خودگردان، دیگر در فلسطین قابل تصور نبود.
این تحلیلگر تحولات منطقه با بیان اینکه حماس در شرایطی بود که یا باید دست روی دست میگذاشت و شاهد ذوب شدن فلسطین میشد و یا اینکه دست به یک عملیات میزد، اظهار داشت: اگرعملیات طوفان الاقصی در آن زمان انجام نمیشد، به احتمال زیاد حماس مجبور میشد چند ماه و یا چند سال بعد این کار را انجام دهد، چراکه با ورود «جو بایدن» به کاخ سفید، معامله قرن تعطیل نشد و بازگشت ترامپ به قدرت پیشبینی میشد.
به عقیده این تحلیلگر منطقه، پس حماس اگر منتظر میماند تا اوضاع وخیمتر شود، آنگاه از عنصر غافلگیری هم نمیتوانست استفاده کند، زیرا رژیم صهیونیستی طبق سیاست چمنزنی که حدودا هر دو سال یک جنگ علیه غزه راه میانداخت، به غزه حمله میکرد و حماس دیگر نمیتوانست آن اثرگذاری طوفانالاقصی را داشته باشد. در نتیجه حماس تصمیم گرفت آن شرایط را بهم بزند تا بلکه ابتکار عمل را از صهیونیستها و آمریکاییها بگیرد.
مردانه در پاسخ به این سوال که «آیا تحولات سوریه و لبنان را باید منشعب شده از عملیات طوفان الاقصی بدانیم؟» گفت: نباید مسئله سوریه و غزه را بهم پیوند زد؛ هرچند به هر حال تاثیراتی داشت و مثلا حزبالله قاعدتا بهخاطر کیان لبنان و شاکله محور مقاومت، ترجیح میداد در جبهه حفظ سوریه حاضر باشد. این مساله بعلاوه شهادت سیدحسن نصرالله حقیقتا غرب آسیا را با تحول قابل توجهی مواجه کرد، اما باید همه تحولات را با هم دید.
وی تصریح کرد: در این میان یک تحول بزرگ اتفاق افتاد و آن رویش کشور یمن به رهبری انصارالله بود که به یکباره از یک کشور فقیر و منزوی در جهان به یک مهره تاثیرگذار و تعیینکننده تبدیل شد، تا جاییکه یک تنه در مقابل آمریکا و انگلیس و رژیم صهیونیستی ایستاد و آنها را عقب زد که تصور این مسئله تا چند سال پیش میتوانست بعنوان خیال و معجزه تلقی شود.
این تحلیلگر با اشاره به رشد جایگاه جمهوری اسلامی در منطقه تاکید کرد: ایران این دستاورد را بهتنهایی بدست آورد اما رژیم صهیونی با کمک آمریکا، غرب و کشورهای واداده عربی به این جایگاه رسید، ضمن آنکه بنیانهای ایران برای حفظ این جایگاه مستحکم تر از رژیم صهیونیستی است.
وی در پاسخ به این پرسش «جایگاه مقاومت و بازیگری آن در تحولات آینده غرب آسیا را چگونه ارزیابی میکنید؟» گفت: فراز و فرود کشورها و گفتمانها در طول تاریخ، اغلب از پسِ جنگها بهوجود آمده است. اینکه در آینده شاهد تغیبرات محسوسی در غرب آسیا و تا حدودی در جهان خواهیم بود تقریبا امری اجتنابناپذیر است و طبیعتا بُردها و باختهایی برای هر دو طرف خواهد داشت که بنظرم نتیجه جنگ غزه کلید این مسئله است.
مردانه افزود: اگر غزه و حماس حفظ شود، عملا محور مقاومت به بازسازی و طراحی جدید خواهد پرداخت وگرنه بازی منطقه پیچیدهتر خواهد شد چراکه رژیم صهیونیستی و محور مقاومت باید مرزهای جغرافیای سیاسی جدید خود را تثبیت کنند و این مسئله به سادگی انجام نمیشود، زیرا این رژیم اسرائیل خواهد بود که با فرض پیروزی، به پیشروی خود در تضعیف محور مقاومت بویژه ترور شخصیتها حتی در جغرافیاهای جدید همچون ترکیه ادامه خواهد داد.
https://asrghanoon.ir/?p=136366
نظرات