پلات اصلی داستان سریال در فصل اول و دوم آن بر مبنای فساد اقتصادی در ساختار خانوادگی شکل گرفته است که حذف هر کدام از اعضای این خانواده اقتصادی موجب شکلگیری یک بحران جدید را در پی دارد. شاید بتوان گفت مبنای اصلی انگیزه شخصیتهای اصلی سریال از جمله مالک و میثم و طلوعی برای بقای خود انتقام است. هر کدام از قتلهای شکل گرفته در زخم کاری فارغ از انگیزههای اقتصادی و کسب مال و اموال طرف مقابل ریشه در گذشته دارد و انتقام گرفتن شخصی یکی از دلایل اصلی قتل افراد در این سریال است.
نگاهی به قسمت یازدهم فصل دوم «سریال زخم کاری» و تبلور حس انتقام در شخصیت شهریار فرزند ارشد شفاعت یکی از جدیدترین انگیزههای قتل در قسمتهای آینده است. میثم که به خاطر یک کش مکش و شک به اتومبیلی که آنها را تعقیب میکرد موجب مرگ رضا شفاعت شد حالا با خانواده خشمگین شفاعت روبرو شده است که میخواهند انتقام خون پدرشان را از او بگیرند. خشم شهریار از یک سو و انگیزههای طلوعی برای حذف میثم به عنوان رقیب و مانع اصلی رسیدن او به ثروت کلان شرکت ریزآبادی از سوی دیگر باعث شد تا طلوعی با تحریک شهریار او را به مصاف با میثم بفرستد. اتفاقی که در قسمتهای پایانی فصل دو نوید یک هیجان مضاعف را میدهد و یادآور قسمتهای پایانی فصل اول این سریال است. درست جایی که منصوره به خاطر خیانت و جفایی که مالک به او کرد و از عشق منصوره سواستفاده کرد و اموال شرکت را به نام خودش کرد منصوره با چاقو به جان مالک افتاد تا انتقام تمام بدیهایی که در حقش شده را بگیرد.
در قسمتهای اول «زخم کاری» نیز سمیرا انتقام روزهایی که به عنوان همسر صیغهای حاج عمو با او زندگی میکرد را به وسیله مالک گرفت. مالک حاج عمو را به خاطر اینکه بتواند پولهای معامله نروژیها را به جیب بزند کشت و در این میان سمیرا نیز به مقصود خودش رسید.
انتقام گرفتن در سریال «زخم کاری» به عنوان یک موتیف تکرار شونده و عنصر محرک داستان به خوبی میتواند مخاطب را در فضای داستان با شخصیتهای مختلف همراه کند. حالا که به قسمتهای پایانی سریال نزدیک میشویم این حس انتقام در میان شخصیتها به وضوح پررنگ شده است. آیا سمیرا و مالک از طلوعی انتقام میگیرند؟ آیا شهریار میتواند میثم را به مسلخ ببرد؟ آیا سیما که در ظاهر زنی آرام و مدبر است میتواند از طلوعی انتقام بگیرد؟ برای یافتن پاسخ این پرسشها باید منتظر تماشای قسمت پایانی فصل دوم زخم کاری بمانیم.
شاید بتوان مسئله انتقام را در سریال «زخم کاری» با این بیت شعر از محمدعلی بهمنی بیشتر درک کرد:
زخم آنچنان بزن که به رستم شغاد زد
زخمی که حیله بر جگر اعتماد زد
باور نمی کنم به من این زخم بسته را
با چشم باز آن نگه خانه زاد زد
نظرات