به گزارش گروه سیاسی عصر قانون: 31 شهریورماه 1348 مصادف با 25 سپتامبر 1969، اولین نشست کشورهای عربی ـ اسلامی که به تأسیس سازمان همکاریهای اسلامی منتهی شد، در رباط پایتخت مغرب (مراکش) برگزار شد.
بهانه برگزاری اجلاس رباط آتشسوزی گسترده در مسجدالاقصی بود که منجر به خشم عمومی در سطح جامعه مسلمانان شد.
همانگونه که نشست دوحه بهبهانه حمله اسرائیل به یک کشور عربی در خلیج فارس بود، اجلاس رباط نیز که منجر به تشکیل سازمان کنفرانس اسلامی شد، بعد از حادثه آتش زدن مسجدالاقصی شکل گرفت.
21 سپتامبر 1969، یک یهودی افراطی استرالیایی بهنام دنیس مایکل روهان از طریق دروازه الغوانمه به مسجد الاقصی یورش برد و مسجد الاقصی را به آتش کشید.
آتشسوزی در ضلع جنوبی مسجد الاقصی رخ داد؛ شعلههای آتش، نماها، سقف، فرشها، تزئینات نادر و تمام محتویات مسجد از جمله قرآنها و مبلمان و منبر تاریخی مسجد را که صلاحالدین ایوبی هنگام بازپسگیری اورشلیم توسط مسلمانان در سال 1187 میلادی از حلب آورده بود، در بر گرفت.
نیروهای اشغالگر در این حادثه آب مسجد القبلی و اطراف آن را قطع کردند و در اعزام خودروهای آتشنشانی تعلل کردند و فلسطینیها با لباسهای خود و آب چاههای مسجد الاقصی برای خاموش کردن آتش شتافتند.
اسرائیل ابتدا ادعا کرد که آتشسوزی ناشی از اتصال کوتاه برق بوده است اما پس از آنکه مهندسان عرب ثابت کردند که این آتشسوزی عمدی بوده، یک مرد استرالیایی بهنام دنیس مایکل روهان را بهعنوان مقصر معرفی کرد و گفت که او را تحت پیگرد قانونی قرار خواهد داد اما طولی نکشید که رژیم صهیونیستی ادعا کرد که این مرد بیمار روانی است و او را آزاد کرد.
واکنشهای بینالمللی و تلاش برای انفعال اسلامی
این آتشسوزی محکومیت بینالمللی را برانگیخت و شورای امنیت سازمان ملل متحد تشکیل جلسه داد و قطعنامه 271 سال 1969 را ـ با اکثریت 11 رأی و چهار رأی ممتنع، از جمله آمریکا ـ صادر کرد که اسرائیل را محکوم میکرد و از آن میخواست تمام اقداماتی را که وضعیت بیتالمقدس را تغییر میدهد، لغو کند.
در این قطعنامه آمده بود: «شورای امنیت مراتب تأسف خود را از خسارات شدید ناشی از آتشسوزی مسجد الاقصی در 21 آگوست 1969 تحت اشغال نظامی اسرائیل ابراز میکند و زیان وارده به فرهنگ بشری ناشی از چنین خساراتی را تصدیق میکند.»
در سطح کشورهای عربی و اسلامی نیز فضای خشمآلودی حاکم بود؛ این اتفاق دو سال بعد از جنگ ششروزه اعراب و اسرائیل به وقوع پیوست که منجر به شکست سنگین اعراب و اشغال مناطق مهمی از فلسطین شامل بیتالمقدس شرقی، نابلس، الخلیل و رامالله شد؛ این حادثه میتوانست جرقهای بر باروت خشم و سرخوردگی اعراب و رهبرانی مانند جمال عبدالناصر و یا حافظ اسد باشد لذا آمریکا تلاش کرد برای جلوگیری از واکنش احتمالی کشورهای عربی مانند مصر یا سوریه، رژیمهای منفعل اسلامی ـ عربی را جلو بیندازد، بههمین خاطر نشستی بهابتکار ملک حسن پادشاه مغرب در رباط پایتخت این کشور برگزار شد و از محمدرضا پهلوی هم برای حضور در آن دعوت بهعمل آمد و وی اولین سخنران نشست بود که در سخنان خود کلمهای از آتشسوزی در مسجدالاقصی به میان نیاورد و تنها دولتهای اسلامی را به تفاهم و همدلی با یکدیگر دعوت کرد.
هیئتهایی از پادشاهان و رؤسای جمهور مسلمان بهنمایندگی از 26 کشور در 25 سپتامبر گردهم آمدند و در نهایت با یک بیانیه اعلام کردند: حادثه دردناکی که در 7 جمادیالثانی 1389 هجری قمری / 21 اوت 1969 میلادی رخ داد و آتشسوزی را که در آن خسارات شدیدی به مسجدالاقصی وارد شد، محکوم و موارد زیر را اعلام میکنیم: دولتها و ملتهای اسلامی مصمم هستند هرگونه راهحلی برای مسئله فلسطین را که وضعیت شهر قدس را تا قبل از وقایع ژوئن 1967 میلادی تضمین نکند، رد کنند!
این نشست به تأسیس سازمان کنفرانس اسلامی منتهی شد که در آن زمان شامل 30 کشور عربی و اسلامی بود؛ سال بعد، کمیته اورشلیم بهریاست پادشاه ملک حسن دوم، تأسیس شد تا از بیتالمقدس و اماکن مقدس اسلامی آن در برابر تلاشهای یهودیسازی مقامات اشغالگر اسرائیل محافظت کند اما نتیجه عملی نداشت.
استقبال ملک حسن پادشاه مراکش از عبدالناصر و عرفات با قهوه عربی
موضع دوراندیشانه امام خمینی درباره نشست رباط
علیرغم اینکه تصور می شد سران کشورهای اسلامی برای محکوم کردن حادثه مسجدالاقصی دورهم گرد آمدند اما واقعیت بیهوده بودن چنین نشستی از چشم امام خمینی(ره) دور نماند و ایشان که در نجف اقامت داشتند، اقدام جنایتکارانه صهیونیستها و تشکیل اجلاس رباط و سیاستهای رژیم شاه را مورد انتقاد شدید قرار دادند. روزنامه «الجمهوریه» چاپ بغداد در شماره 588 خود در 1348/8/1 تحت عنوان «مرجع دینی حضرت آیتالله خمینی خواستند که مسجدالاقصی تجدید بنا نشود» چنین نوشت: حضرت آیتالله خمینی، مرجع دینی، از کلیه مسلمانان خواستند که صفوف خود را در برابر دشمنان متحد سازند. حضرت آیتالله طی گفتگویی با خبرگزاری عراق اظهار داشتند؛ «کنفرانس اسلامی که در رباط منعقد گردید منشأ خدمتی بهسود مسلمانان نشد بلکه به دشمنان اسلام کمک کرد زیرا بعضی از شرکت کنندگان در این کنفرانس نیت صادقانه نداشتند و بهعلاوه تناقضاتی میان شرکتکنندگان در این کنفرانس وجود داشت».
امام خمینی ضمن بحث راجع به «حکومت اسلامی» در بهمن 1348 نیز نظر خود را راجع به آتشسوزی مسجدالاقصی و نقشه صهیونیستی و غارتگرانهای که رژیم شاه زیر پوشش جمعآوری اعانه برای تجدید بنای مسجدالاقصی دنبال میکرد، چنین بیان کرد: «مسجدالاقصی را آتش زدند، ما فریاد میکنیم که بگذارید مسجدالاقصی به همین حال نیمسوخته باقی باشد، این جرم را از بین نبرید ولی رژیم شاه حساب باز میکند و صندوق میگذارد و به اسم بنای مسجدالاقصی از مردم پول میگیرد تا شاه بتواند از این راه استفاده نماید و جیب خود را پر کند و ضمناً آثار جرم اسرائیل را از بین ببرد...».
از رباط تا دوحه؛ کشورهای عربی همچنان بر مدار انفعال
گلدا مایر نخست وزیر وقت رژیم اشغالگر قدس درباره موضع اعراب برای این حادثه چنین میگوید: «وقتی مسجدالاقصی به آتش کشیده شد، من آن شب خوابم نبرد؛ فکر میکردم اسرائیل له خواهد شد، اما وقتی صبح شد، فهمیدم که اعراب در خواب عمیقی فرو رفتهاند!»
با گذشت بیش از 50 سال از اجلاس رباط و برگزاری نشستهای مستمر اتحادیه عرب و سازمان همکاریهای اسلامی و یا نشستهای اضطراری مانند آنچه در دوحه پایتخت قطر بعد از حمله رژیم صهیونیستی به این کشور برای ترور رهبران جنبش حماس شاهد بودیم، هیچ راهکار عملی و روشنی برای تعیین تکلیف مسئله فلسطین اتخاذ نشده است و بالعکس آنچه شتاب گرفته، روند سازش و عادیسازی روابط با اسرائیل بوده است.
نشست اضطراری سران کشورهای عربی و اسلامی در دوحه که با هدف بررسی تجاوز اخیر رژیم صهیونیستی و موضعگیری درباره آن برگزار شده بود نیز با بیانیهای ناامیدکننده و بسیار ضعیف و فاقد ضمانتهای اجرایی و خودداری از حتی یک اقدام عملی همچون قطع روابط یا کاهش روابط با رژیم صهیونیستی از سوی کشورهایی که با این رژیم رابطه دارند، به کار خود پایان داد و نشان داد چرخه انفعالی که از رباط آغاز شده بود کماکان ادامه دارد و هیچگاه آن سران قصد ندارند برنامه عملی درباره فلسطین و یا راهکارهایی مانند طرح ایران برای رفراندوم ساکنان این سرزمین را پیاده کنند.