به گزارش «عصر قانون» ، افولِ اتحادیه اروپا در حالی در مجامع علمی کشور کمتر مورد توجه قرار گرفته که مسألهای بسیار تعیینکننده برای آینده جهان است. اروپا که فربهترین بحثها در حوزۀ علم و فلسفه را در اختیار داشته است و بزرگترین نظرورزان در آن بودهاند، امروز برای اتحاد خود چنان دچار بحران است که کوچکترین مشکلات موجب تنشهای شدید در آن میشود. دولت ایتالیا از شورشیان فرانسه حمایت میکند تا آنجا که به عنوان شدیدترین تنش پس از جنگ جهانی میان کشورهای اروپا تلقی میشود، دولت مجارستان اتحادیه اروپا را به دلیل سیاستهای ناعادلانه مهاجرتی به تبعیض متهم میکند و دانشگاهِ جورج سوروس را به عنوان حامی اتحادیه اروپا در آن کشور تعطیل میکند، احزاب راستگرا و ملیگرا که ضد اتحادیه اروپا هستند در جای جای قاره قدرت میگیرند، و بیتردید در مهمترین اتفاق، انگلستان تصمیم به خروج از این اتحادیه میگیرد تا آن را با مشکلاتش تنها بگذارد.
تشکیل اتحادیه اروپا و منطقۀ یورو رویایی بود که درنوردیدن آن در اواخر دهه ۱۹۹۰ میلادی برای اروپاییان آغاز نظمی تازه در این قاره به نظر میرسید. حالا برخی دوستداران اروپا نیز موجودیت اتحادیه اروپا را چیزی شبیه اتحاد جماهیر شوروی میدانند که سرانجامی جز فروپاشی ندارد.
در ادامه ترجمه مقالۀ والاسترتیت ژورنال را میخوانید:
بزرگترین خطای احتمالی اروپاییان این است که گمان کنند بزرگترین مشکلشان دونالد ترامپ است. در تاریخچهی طولانی دیپلماسی آمریکایی، هیچ نمونهای سراغ نداریم که یک رییس جمهور آمریکایی با متحدان نزدیکش مثل ترامپ رفتار کرده باشد، یعنی آمیزهای از نقد و تحقیر. اما اگر واقعبینانه ببینیم فقط رویکرد ترامپ و حامیانش نباید موجب نگرانی اروپا شود. شرایط کنونی بهشدت باعث دلسردی برخی از نزدیکترین دوستان اروپا نیز شده است. طبقهی روشنفکر آمریکایی زمانی به شدت ملهم از اروپا بود و زمانی ستایش حسادتآمیزی نسبت به ترقی اروپا داشت. به عنوان مثال، در سال ۲۰۰۲ یک برآورد تأثیرگذار مدعی شد که «رقیب نوخاسته» برای برتری آمریکا نه چین یا جهان اسلام بلکه اتحادیهی اروپایی است. در آن زمان اتحادیه اروپا یک واحد سیاسی در حال ظهور بود و میخواست به منابع مؤثر و بلندپروازیهای تاریخی دولتـملتهای مجزای اروپایی آرایش و سامان بدهد. این هشداری به آمریکاییها بود تا خود را مهیای ظهور ابرقدرتی جدید در صحنهی جهانی کنند. با این حال، امروزه دوستان اروپا شاهد ظهور این ابرقدرت جدید نیستند. جورج سوروس که یکی از قدرتمندترین مدافعان و یکی از حساسترین ناظران اروپا است، هفته قبل پیشبینی کرد که «اتحادیه اروپا به راه اتحاد شوروی در سال ۱۹۹۱ خواهد رفت» مگر آنکه شرایط تغییر کنند. در میان حامیان اتحادیه اروپا، سوروس تنها کسی نیست که بر ناتوانی بلوک اروپایی برای غلبه بر مشکلاتش سوگواری میکند.
شبحی که امروزه مرتب پیش چشم اروپا ظاهر میشود، افول اروپا است نه دونالد ترامپ و سخنان آتشینش. برخی خوانندگان به دادههای بانک جهانی در هفته پیش اعتراض کردهاند که نشان میدهد اقتصاد منطقهی یورو هنوز از بحران مالی ۲۰۰۸ خلاصی نیافته است. اگرچه آمارهای بانک مرکزی اروپا اشاره میکنند که تولید ناخالص داخلی در منطقهی یورو رشد کرده است، اما حتی با استناد به همین آمارها نیز رشد اقتصادی اروپا از ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۷ فقط ۶/. درصد در هر سال بوده است که به هیچ وجه رقم بالایی نیست.
علت حاکم شدن پوپولیستها در ایتالیا و شورش جلیقه زردها علیه اصلاحات مکرون در فرانسه توییتهای ترامپ نیست. از زمان وقوع بحران مالی تاکنون، اقتصاد ایتالیا با معدل ۵/. درصد در سال کوچکتر شده، در حالیکه اقتصاد فرانسه فقط با معدل ۸/. درصد رشد کرده است. فقط فوران انرژی ارزان که با استخراج نفت به وسیله تزریق گاز از سوی آمریکاییها امکان یافته، این اقتصادهای شکننده را سرپا نگه داشته است. اگر قیمت نفت به ۱۲۷ دلار در هر بشکه برسد منطقه یورو و سیستم بانکی آن احتمالاً با بحران اقتصادی دیگری مواجه خواهند شد.
در سال ۲۰۱۷ ترامپ، رئیسجمهور منتخب، دربارهی اهمیت اتحادیه اروپا برای ایالات متحده به تایمز لندن گفت: «من هرگز فکر نکردم اهمیتی دارد. نگاه کنید، اتحادیه اروپا تاحدودی به این دلیل شکل گرفت که در تجارت گوی سبقت را از ایالات متحده ببرد، اوکی؟ خوب من واقعاً اهمیتی نمیدهم که آیا مجزا هستند یا با هم، برای من این اهمیتی ندارد.»
اما صرفنظر از اینکه ترامپ چه فکری میکند، اتحادیه اروپا برای منافع ایالات متحده اهمیت دارد. یک اتحادیه اروپای قوی و فقط یک اتحادیه اروپای قوی میتواند به منطقه ثبات ببخشد، مهاجرت را کنترل کند و مسئلهی پناهندگان را به شیوهای انسانی و قابل تحمل حل کند، با هزینهی کم مانع روسیه شود و بازارهایی را فراهم کند که کمپانیهای آمریکایی برای رشد نیاز شدیدی به آنها دارند. اتحادیه اروپا در شرایط کنونیاش نمیتواند به این اهداف نایل شود و نکته مهم آنکه فروپاشی یا انحلال اتحادیه فقط این مسائل را بدتر میکند. به نفع آمریکا نیست که اتحادیه اروپا به راه شوروی برود یا در همین بنبست کنونیاش باقی بماند. اروپای سرزنده و پرتحرکی که وحدتش مبتنی بر همکاری صحیح و رشد اقتصادی باشد، بیشتر از هرچیزی به نفع آمریکا است، اما نه فلج شدن آلمان توسط مرکل و نه رتوریک دشمنانهی کاخ سفید هیچ یک نمیتوانند باعث این تحرک و پویایی شوند. ترامپ که بیشتر طرفدار ویکتور اربان نخستوزیر دست راستی و مخالف مهاجرت در مجارستان است تا آنگلا مرکل، از آن سوی آتلانتیک بمبهای آتشزای لفظی پرتاب میکند. این عداوت بین دو سوی آتلانتیک پیامد خوبی برای آمریکا و اروپا نخواهد داشت؛ اگرچه روسیه و چین از وقوع آن خوشحالند.
اهمیت اروپا در صحنه جهانی روز به روز کمتر خواهد شد. جوزف جوفه، سردبیر و ناشر نشریهی Die Zeit و یکی از ناظران دیپلماتیک کارآزموده و محترم، مدعی است که هشدار سوروس ممکن است خیلی دیر باشد. کلان پروژهی تبدیل اتحادیه اروپا به یک ابرقدرت از درون متلاشی شده است. در سطح سیاست جهانی اروپا اصلاً وجود ندارد. پشتیبانان مادامالعمر ارزشهای اروپایی مانند جورج سوروس و جوزف جوفه بیش از پیش با این ادعای ناگوار ترامپ همنظرند که اتحادیه اروپا دیگر اهمیت چندانی در عرصه جهانی ندارد و هیچ کس به اندازه کسانی که بیش از همه عاشق اروپا و ارزشهای اروپایی هستند این را نمیداند.
انتهای پیام/