به گزارش «عصر قانون» ؛ گروه قرآن و فعالیتهای دینی: اسماعیل شفیعی سروستانی، پژوهشگر حوزه مهدویت و مدیر مؤسسه فرهنگی «موعود» در یادداشتی با عنوان «قاعده نفی سبیل» به تشریح روشهای خنثیسازی رخنه در دیوارهای محافظ یک ملت منتظر پرداخته است که مشروح آن را در ادامه میخوانید:
قاعده نفی سبیل
قواعد و قوانین وضع شده خداوند متعال برای تنظیم روابط و مناسبات مادی و فرهنگی مسلمانان، دقیق، معینکننده حدود و ثغور و مصونیتبخش است؛ از جمله آن قواعد، «قاعده نفی سبیل» است. اخذ شده از آیه مبارکه: «وَ لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرینَ عَلَی الْمُؤْمِنینَ سَبیلا»؛ و هرگز خداوند برای کافران راه تسلطی بر مؤمنان قرار نخواهد داد.
همه معنی و مفهوم برتری و افضلیت مؤمنان بر کافران در آیه مبارکه ملحوظ و مشهود است و معنایش این است که مؤمنان به اذن الله، همواره تا آن زمان که ملزم به لوازم ایمان باشند، غالب و چیره خواهند بود و نمیبایست کافران بر آنان راهی برای سلطه داشته باشند.
این قاعده از سنتهای خداوند متعال است و چنانکه مؤمنان، خود اسباب نفوذ و سلطه کافران را برخود فراهم نیاورند، این برتری دوام خواهد داشت.
خداوند عزوجل در آیه دیگری میفرماید: «وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنین»؛ و سست نشوید و غمگین نگردید! و شما برترید اگر ایمان داشته باشید.
آیات، اگر چه در خود همه معنی امیدواری و وعده تفوّق مؤمنان بر کافران را در آخرت دارد و آینده را از آن مؤمنان میشناسد، لیکن ناظر بر افضلیت و اولویّت مسلمانان و مؤمنان، به دلیل نسبت یافتن آنها با اسلام و خاندان عصمت و طهارت (ع) است.
چنانکه خداوند متعال میفرماید: «وَ لِلَّهِ الْعِزَّه وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنینَ وَ لکِنَّ الْمُنافِقینَ لا یَعْلَمُون»؛ عزت از آن خدا و از آن پیامبر او و از آن مؤمنان است؛ لیکن این منافقان نمیدانند.
قاعده نفی سبیل در روابط خارجی مسلمانان حق وتو دارد
«قاعده نفی سبیل» از قواعد ثانویه فقهی است که هرگونه تسلط کافر بر مسلمان را ممنوع میکند؛ یعنی هرگونه ارتباط بین مسلمانان و کافران که موجب نفوذ و سلطه کافران بر مسلمانان شود، به حکم این قاعده بیاعتبار خواهد بود.
در فقه اسلامی، سلطه دشمن بر جامعه اسلامی و مسلمانان، ناروا و هرگونه ارتباطی که باعث افزایش وگسترش نفوذ غیرمسلمانان و بیگانگان در جامعه اسلامی شود؛ به گونهای که بتوانند در امور مسلمانان دخالت کنند، ممنوع تلقی میشود.
قاعده نفی سبیل در روابط خارجی اسلام و مسلمانان حق وتو دارد. در هر عمل، قرارداد و تصمیمی در زمینههای مختلف اقتصادی، سیاسی، نظامی، فرهنگی و...در صورتی که مقدمه و زمینهسازی تسلط کفار بر مسلمانان را فراهم آورد، قاعده نفی سبیل پای در میان میگذارد و آن قرارداد را باطل میسازد.
به عبارت دیگر، مفضول و دانی نمیبایست بر فاضل و عالی برتری بیابد و بر او مسلط شود.
قاعده نفی سبیل از مستندات لازمالاجرا در حفظ و صیانت عزت و سیادت مؤمنان و مسلمانان و نفی هرگونه سلطه مادی و فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، نظامی و امنیّتی بیگانگان است.
این قاعده فقهی در جوامع اسلامی، تنها در پارهای از مسائل و مناسبات فردی، در هیأت احکام خانوادگی، مانند ارث و گاه در امر قضا، ملاحظه و مرعی داشته میشود؛ اما در مناسبات کلان سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و بهداشتی جامعه مسلمانان و شیعیان، به دلیل غلبه و سلطه روشنفکران غربگرا بر امور اجتماعی، سیاسی به حاشیه رانده میشود و از این مسیر، مجاری نفوذ و سلطه بیگانگان بر مقدورات و مقدرات مسلمانان و شیعیان باز و کفار و منافقان بر امور مستضعفان مؤمن، مبسوطالید میشوند.
چگونه صاحبان مناصب در حکومت از اعمال قاعده نفی سبیل طفره میروند
خداوند متعال در آیه هشتم از «سوره منافقون»، عزت مؤمنان را همسنگ عزت خود و رسول خود قرار داده و لذا یک نفر مسلمان نمیتواند پای در میدانی گذارد و احکامی را تشریع و جاری سازد که باعث ذلت و پستی مسلمانان شود؛ چنانکه نمیتوان احکامی را وضع و صادر کرد که عزت کفار و خواری مسلمانان را در پی داشته باشد.
جای پرسش است که چگونه صاحبان مناصب و امضا در ممالک اسلامی، این قاعده فقهی نفی سبیل را در امور جزیی پذیرفته و مرعی میدارند و حتی اعمال آن را در مناسبات میان مردم مسلمان واجب شرعی میشناسند؛ اما در ساحت ملکداری و حکومت، با دخالت دادن ملاحظات سیاسی و اقتصادی ایدئولوژیک خود، از پذیرش و اعمال آن طفره رفته و سر باز زده و همه زمینههای لازم برای اعمال نفوذ کفار و مشرکان در کیان فرهنگی و تمدنی مسلمانان را وقیحانه فراهم میآورند؟
از نظر اسلام، کافر، نجس، اسلام مطهر و طهارتدهنده است؛ لذا کافر نمیتواند و نمیبایست متولی و سرپرست مدارس، دانشگاهها و مؤسّسات عامالمنفعه مسلمانان باشد؛ چنانکه واگذاری مدیریت مراکز فرهنگی، تربیتی، درمانی و مالی مسلمانان به کفار ممنوع است؛ زیرا این عمل موجبات سلطه و نفوذ تدریجی کفار بر امور تعلیمی و تربیتی، بهداشتی، درمانی، اقتصادی و معیشتی را فراهم آورده و موجب ذلت مؤمنان میشود.
ظهور علو و برتری ذاتی اسلام و بلندای شأن، طهارت و عزت ذاتی خاندان وحی، در مراعات این قاعده در عرصه مناسبات و معاملات فردی و اجتماعی جامعه مسلمانان ظاهر میشود. به عبارت دیگر، متذکر بودن، عالم بودن و عامل بودن صاحبان امضا و مدیران امور مسلمانان در عرصه حکومتی، موجبات ظهور این اعتلا و برتری را فراهم ساخته و به مسلمانان و مؤمنان این دین کامل مصونیت میبخشد. در غیر این صورت، از مجاری و منافذ حادثشده کفار و اعوان و انصارشان وارد شده و سلطه همهجانبه خود را برقرار و مؤمنان را زیر یوغ ذلت و خواری میکشند.
غربیان همه میراث مطهر مسلمانان را تاراج کردند
از آن زمان که همه امکان لازم برای اعمال ولایت و مقام خلافت بر زمین، از ائمه هدی (ع) گرفته شد و خلفا و سلاطین غاصب بر منصب امامت و امارت و مُلکداری تکیه زدند، احکام شرعی نیز همه حیثیت اجتماعی و کارکردهای حکومتی خود را از دست داد و منحصر در مناسبات فردی شد و به تدریج، کفار، نصارا و یهود با نفوذ در لایهلایه مناسبات فردی و اجتماعی مسلمانان، بر همه امورات مؤمنان غالب آمده و میراثبر همه ذخایر خداداد مسلمانان شدند.
از دیگر سو، با تفوق فرهنگی و تمدنی غرب بر شرق اسلامی و بروز ضعف و فتور در ارکان حیات فرهنگی و مادی مسلمانان، آنان دست تکدی به طرف یهود و نصارا دراز کرده و همه احکام آلوده و ملوث دنیامدارانه آنها را سرلوحه حیات خود قرار دادند و چنان شد که در میان مسلمانان، دیگر نشانی از اسلامیت باقی نماند. آنان مبدل به یهودیزدگان و مسیحیزدگانی شدند که از اسلام، جز نامی بیمسما نداشتند.
غربیان همه میراث مطهر مسلمانان را تاراج کردند؛ در حالی که حقی بر آن نداشتند و میراث ملوث خود را بر مسلمانان تحمیل کردند؛ در حالی که مسلمانان اذنی برای دریافتش نداشتند.
مسلمانان، غربزدگان طاعونزده عصر مدرن هستند
چنانکه میدانید:
ـ در حال حاضر، تمام حوزه علمی و دانشگاهی شرق «دریای مدیترانه»، آلوده به مبانی، مبادی، منابع و قواعد اومانیستی و علم سکولار غربی است؛
ـ همه استراتژیها و تاکتیکهای نظامی، اقتصادی و سیاسی کشورهای مسلماننشین آلوده به مبادی، منابع و مبانی سکولاریسم و منبعث از تفکر ملحدانه غربی است؛
ـ همه صورتهای حیات مادی مسلمانان، همچون شهرسازی، معماری، پوشش و... کپیبرداری شده از دستاوردهای غیرتوحیدی و غیرالهی غرب مدرن است؛
ـ مسلمانان، چونان غربیان میاندیشند، چونان غربیان زندگی میکنند، چونان غربیان به عالم و آدم مینگرند؛ در حالی که اهل غرب نیستند و در مجموعهای از مناسبات و معاملات مغشوش، بینظم و آشفته احوال، روزگار میگذرانند. آنان غربزدگان طاعونزده عصر مدرنند.
حاصل بذل و بخشش نخبهترین دانشآموزان به غرب چیست؟
درک «قاعده نفی سبیل» و باور آوردن به افضلیت و اشرفیت اسلام و میراث اسلامی و برتر دانستن شأن مسلمانان و مؤمنان آلمحمد (ص)، ضروری عمل و اندیشه همه مرزداران مؤمن است که خود را مکلف به مرابطه با امام حیّ و حاضر خویش میشناسند.
همه ساله، با برگزاری المپیادهای سراسری، زبدهترین و نخبهترین دانشآموزان همه رشتههای تحصیلی را برگزیده و با نام و نشان و حلقههای گل بر گردن، به سرزمینهای یهود و نصارا میفرستند تا غربیان هر گل را که خوشبوتر دانستند، برچیده و از آنِ خود سازند. حاصل این بذل و بخشش نابجا و ناحق چیست و تاکنون چه حاصل آوردهایم؟
در ماراتونی نفسگیر، میلیونها جوان را در آزمون سراسری دانشگاهها وارد کرده، با استعدادترین آنها را در عالیترین دانشگاه این سرزمین اسلامی میپروریم و پس از کسب همه مهارتها و تخصصهای لازم، کرور کرور، سوار بر هواپیما، به «کانادا»، «استرالیا»، «انگلستان» و ... هدیه میکنیم. چگونه است که قادر به محاسبه خسارات وارده از این مسیر به اسلام و جامعه اسلامی نیستیم و این مهاجرتها نزدمان علیالسّویه است؟!
پذیرش قانون مالی FATF مغایر با قاعده نفی سبیل است
به موازات اینهمه، در ابتلایی سخت به بیماری روشنفکری، جمیع پروتکلهای فرهنگی، اجتماعی دیکته شده (مانند سند ۲۰۳۰) توسط بنیادهای الحادی ماسونی، همچون «یونسکو» و سایر سازمانهای بینالمللی را چونان وحی مُنْزل پذیرفته و اجرایی کردن آنها را در همه مدارس خواستار میشویم.
«دکترین و استراتژیهای توسعه» و پذیرش قانون مالی FATF را شایستهترین راه حل خروج از بحرانها و زمینهساز و ضامن دستیابی به پیشرفت اقتصادی فرض کرده و با عقبنشینی مرحلهای از سنن دینی و حتی ملی، همه فضا و فرصت را برای جاری شدن آن استراتژیها در ساحتهای مادی و فرهنگی این سرزمین فراهم میآوریم.
در لباس روحانیت متعهد به عهد غربی هستند!
این همه معلوم میدارد که نوعی جداافتادگی عمل از نظر، و وادادگی حاصله از روشنفکری غربی در میان مسلمانان صاحب منصب، جاری شده و به تمامی، آنها را از مبادی و مبانی دینی اسلامی دور ساخته است. آنان در اعمال فردی، مذهبی و در ظاهر، مسلمان و حتی گاه ملبس به لباس روحانیتند؛ اما در رویکردهای کلان به مناسبات و معاملات مردم مسلمان، متعهد به عهد غربی و درسآموز آموزههای مکاتب الحادی غربیاند.
آن که به حقیقت، همه معنی و مفهوم مرابطه (مرزبانی مؤمنانه منتظران) با امام زمان(عج) را دریافته و حراست از کیان و مرزهای خاکی، عقیدتی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی سرزمین اسلامی و شیعی را در وظیفه خود وارد آورده باشد، پی به ژرفای «قاعده نفی سبیل» برده و خود را ضامن و حافظ و مراعاتکننده آن قاعده میشناسد.