به گزارش گروه بین الملل عصر قانون به نقل از اسپوتنیک، ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه ۱۶ سال پیش در کنفرانس امنیتی ۲۰۰۷ مونیخ، سخنانی ایراد کرد که نقطه عطفی بود برای آنچه امروز در اوکراین رخ میدهد؛ سخنرانی که رئیس جمهور روسیه در آن به پیشروی شرقی ناتو، به عنوان اقدامی تحریکآمیز اشاره و نظم جهانی تکقطبی را پروژهای «غیرواقعی و ریاکارانه» توصیف کرد.
دیمیتری سوسلف، نایب رئیس مرکز مطالعات اروپایی و بینالمللی در دانشکده اقتصاد مسکو میگوید: به باور من، اهمیت اصلی آن سخنرانی این بود که برای نخستین بار، رویکرد غرب به روابط بینالمللی به طور سیستماتیک به نقد کشیده شد.
سوسلف که معاون تحقیقاتی شورای روسیه در سیاست خارجی و دفاعی نیز محسوب میشود، افزود: رئیس جمهور روسیه به همان شکل، به رویکرد آمریکا به روابط بینالمللی و سیاست خارجی این کشور تاخت. پوتین در این باب، آمریکا را عنصر بزرگ بیثباتکننده نظام بینالمللی توصیف کرد و گفت که جهان، پروژه هژمونی جهانی آمریکا را پس خواهد زد.
وی افزود: پیشتر، گفتمان غالب در آمریکا این بود که نظم تحت رهبری آمریکا در نهایت به نظم جهانی بدل خواهد شد و سایر کشورها و قدرتها از جمله روسیه، سرانجام به عنوان شرکای دست پایین و فرعی، خود را درون این نظام جا داده و با آن وفق پیدا میکنند! بنابراین پیام پوتین این بود که چنین اتفاقی نمیافتد و این موضوع مشخصاً درباره روسیه صدق نخواهد کرد.
به گفته سوسلف، پوتین در آن مقطع توضیح داد که شکل طبیعی نظام بینالملل، چندقطبی است و با سخنرانی خود به تمایل روسیه برای به چالش کشیدن پروژه تکقطبی و هژمونیک آمریکا اشاره کرد.
هشداری که گوش شنوا نداشت
سوسلف دو مؤلفه اصلی که پوتین را بر آن داشت تا در تاریخ دهم فوریه ۲۰۰۷، این نطق را ایراد کند، اینگونه توضیح داد:
نخست؛ به این دلیل که مفهوم نظام چندقطبی در آن برهه، روی بورس و نیمه دوم دهه ۲۰۰۰، زمان تغییرات بنیادین در نظام بینالملل بود.
به گفته سوسلف، پروژه تکقطبی که آمریکا در حال توسعه آن بود، با شکست این کشور در عراق و افغانستان، شروع به فروپاشی کرد. همزمان، «بریکس»، گروه غیررسمی کشورهای در حال توسعه شامل برزیل، روسیه، هند و چین که در ادامه آفریقای جنوبی به آن اضافه شد، شروع به ظهور کرد. وزرای خارجه چهار کشور اولیه بریکس، سپتامبر ۲۰۰۶ در نیویورک و حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل متحد با یکدیگر ملاقات کردند.
سوسلف میگوید: پیش از آن هم نمونههایی از تجلی نظام چندقطبی بروز کرده بود؛ از جمله اعلامیه مشترک چین-روسیه درباره جهان چندقطبی و نظام بینالملل. در واقع، ۱۰ سال پیش از سخنرانی پوتین، یوگنی پریماکوف، وزیر خارجه برجسته آن روزهای روسیه، در سال ۱۹۹۷ این پروژه را رونمایی کرد. اما سخنرانی پوتین، به شدت سیستماتیک و نظاممند بود و اساساً «خط جدایی و تفکیک» را برجسته ساخت؛ خطی که در نهایت به نظام تکقطبی پایان داد زیرا ابرقدرتی همچون روسیه به طور سیستماتیک شروع به مقاومت برابر سیاستهای آمریکا کرده بود.
دوم؛ از سال ۲۰۰۶، دولت جرج دابلیو بوش، آشکارا شروع به بحث درباره مطلوب بودن الحاق اوکراین و گرجستان به ناتو کرد. «انقلاب نارنجی» سال ۲۰۰۴ در اوکراین و تحت حمایت آمریکا، ویکتور یوشچنکو را به ریاست جمهوری رساند؛ کسی که الحاق به ناتو را در رأس سیاست خارجی خود قرار داده بود، حتی با این وجود که این تفکر، با اعلامیه حاکمیت اوکراین (۱۶ جولای ۱۹۹۰) در تناقض آشکار بود.
سوسلف افزود: از آنجا که آمریکا آشکارا شروع به گسترش ناتو به سمت کشورهای پساشوروی کرده بود، برای پوتین بسیار مهم بود که این هشدار را بدهد.
گسترش ناتو و تعهدات فراموششده
آلفرد دی زایاس، پروفسور حقوق بینالملل در ژنو و کارشناس مستقل اسبق سازمان ملل متحد در حوزه نظم بینالملل (۲۰۱۲-۲۰۱۸)، میگوید: سخنرانی پوتین، دستی بود که روسیه به سمت غرب دراز کرده و گواهی بود بر آمادگی وی برای مذاکره درباره نظم نوین جهانی بعد از جنگ سرد.
به گفته زایاس، تا پیش از آنکه بیل کلینتون، رئیس جمهور وقت آمریکا در سال ۱۹۹۷، چراغ سبز پیشروی و گسترش ناتو به شرق را بدهد، بشریت امید مختصری داشت اما کلینتون، تمام تعهدات جیمز بیکر، وزیر خارجه آمریکا به گورباچف، را زیر پا گذاشت.
زایاس تاکید کرد: روسیه در سال ۱۹۹۷ هیچکس را تهدید نمیکرد؛ مسکو قصد داشت تا زیر چتر سازمان ملل و منشور آن، به غرب بپیوندد؛ نهادی که قانون اساسی جهان شباهت داشت و تنها «نظم بینالمللی قانونمحور» است.
پوتین در جریان سخنرانی سال ۲۰۰۷، به طور مشخص به موضوع گسترش ناتو اشاره کرد و این سوال را از رهبران غربی پرسید که این گسترش «علیه چه کسی است؟»
پوتین در آن برهه گفت: کاشف به عمل آمده که ناتو نیروهای خط مقدم خود را در مرزهای ما مستقر کرده و ما همچنان اکیداً به الزامات معاهده پایبند بوده و به هیچ عنوان به این اقدامات واکنش نشان ندادهایم. به نظرم، واضح است که گسترش ناتو با مدرنیزه کردن این ائتلاف با حصول اطمینان از امنیت اروپا هیچ ارتباطی ندارد. بلکه بالعکس، این اقدامی تحریکآمیز است که سطح اعتماد دوجانبه را کاهش میدهد.
پوتین این موضوع را مطرح کرد که پس از انحلال معاهده ورشو، چه بر سر تضامین آمریکا و مقامات اروپایی غربی آمده و به نقل از مانفرد وورنر، دبیرکل وقت ناتو به تاریخ ۱۷ مه ۱۹۹۰ در بروکسل، گفت که «این واقعیت که ما آمادهایم تا خارج از مرز آلمان نیروهای ناتو را مستقر "نکنیم"، برای شوروی یک تضمین امنیتی محکم و استوار است.»
آرشیو امنیت ملی آمریکا، مؤسسهای غیرانتفاعی در دانشگاه جرج واشنگتن، در دسامبر ۲۰۱۷ مجموعه اسنادی را منتشر کرد که از حالت طبقهبندی خارج شده بود و نشان میداد که این تعهدات نه تنها شفاهی نبوده و بلکه مکتوب هم بوده است. در طول فرآیند اتحاد آلمان حد فاصل سالهای ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۱، جیمز بیکر، و رهبران کشورهای انگلیس، فرانسه و آلمان به گورباچف و سایر مقامات شوروی تعهد دادند که ناتو به سمت شرق اروپا پیشروی نخواهد کرد.
پوتین بهدنبال حصول اطمینان از امنیت و ثبات اروپا بود
به گفته زایاس، بهرغم تلاش رسانههای غربی برای به تصویر کشیدن ولادیمیر پوتین به عنوان رهبری بیمبالات و فاسد، راهبرد پوتین منطقی و شفاف بود. پوتین از کنفرانس امنیتی مونیخ در سال ۲۰۰۷ تا دسامبر ۲۰۲۱، یعنی زمانی که مسکو پیشنویس پیشنهادات امنیتی خود را در اختیار ناتو و آمریکا قرار داد، دائماً خواستار ایجاد امنیت مشترک بود.
مسکو در همین راستا، به دفعات به آمریکا و متحدانش در ناتو درباره گسترش این ائتلاف نظامی به سمت شرق اروپا، هشدار داده و نگرانیهای جدی روسیه درباره روند یکنواخت و تدریجی نظامیسازی کشورهای همسایهاش را مطرح کرده بود. پوتین همچنین بر تعهد روسیه به همکاری با غرب برای حل معضلات اضطراری جهان تاکید کرده بود.
پوتین در ۲۲ ژوئن ۲۰۲۱ در مقالهای برای هفتهنامه آلمانی «دی زیت»، روی ایده ایجاد «اروپایی بزرگتر، از لیسبون تا ولادیوستوک» و متحد با ارزشها و منافع مشترک، تاکید کرد و به طور برجسته به رؤیای شارل دو گل، درباره «یک قاره واحد» اشاره کرده بود؛ قارهای که نه تنها از لحاظ جغرافیایی بلکه از حیث فرهنگی و تمدنی متصل و مرتبط بود.
به باور زایاس، مشکل این بود که غرب دائماً هشدارهای روسیه را نادیده گرفته و پیشنهادهایش را رد میکرد و جریان اصلی رسانهای عمدتاً دست به تحریف اظهارات و پیشنهادات وی میزد!
در پیشنویس پیشنهادات امنیتی مسکو، عدم الحاق اوکراین به ناتو، عدم استقرار سلاح تهاجمی در نزدیکی مرزهای روسیه و همچنین بازگشت توانمندیها و زیرساختهای اروپایی ناتو به سطوح سال ۱۹۹۷ پیشبینی شده بود.
دست رد آمریکا، ناتو و اتحادیه اروپا به پیشنهادات روسیه، این کشور را بر آن داشت تا اقدامات پیشدستانه اتخاذ و برای خلع سلاح و نازیزدایی اوکراین، عملیات ویژه نظامی خود را در این کشور آغاز کند.
چشمپوشی از هشدار پوتین
سوسلف میگوید: در آن برهه سخت بود که بتوان عمق تشدید روابط آمریکا-روسیه و روسیه-غرب را تصور کرد به ویژه عمق فروپاشی روابط روسیه با اروپا را؛ اما پیششرط تشدید رابطه خیلی قبلتر قابل تشخیص بود: تلاشهای آمریکا برای تقویت امنیت خود؛ ایجاد سامانههای پدافندی، تضعیف ثبات راهبردی، گسترش ناتو به سمت مرز روسیه و الحاق اوکراین و گرجستان به ناتو و همه همه به قیمت از بین بردن امنیت دیگران؛ رویکردی که مسکو همواره آن را تهدیدی جدی میدید که موجودیت روسیه را به خطر میانداخت و مقابله با آن حتی استفاده از قوای نظامی را هم توجیه میکرد.
نکته قابل توجه اینکه یک سال پس از سخنرانی پوتین، میخائیل ساکاشویلی، رئیس جمهور وقت گرجستان که سوگولی دولت بوش بود، تصمیم گرفت به «اوستیای جنوبی» و صلحبانان روسیه حمله کند و البته با پاسخ قاطع و متناسب مسکو مواجه شد.
دکتر مارکو مارسیلی، عضو افتخاری مرکز مطالعات و تحلیل راهبردی، میگوید که رهبران غربی هشدار سال ۲۰۰۷ پوتین را نادیده گرفتند.
وی افزود: معتقدم که دلیل خطای آنها، استکبار و خودبزرگبینی بود که در برتری و بزرگی فرضی آمریکا و متحدانش ریشه داشت. بر این باورم که وقتی پوتین سخنرانی خود را در مونیخ ایراد کرد، بوش به این نتیجه رسیده بود که همچنان با روسیه تحت رهبری «بوریس یلتسین» روبهرو است؛ کشوری ضعیف که تازه از خاکستر شوروی سابق برخاسته و نمیتوانست با قدرتهای غربی مواجه شده و برای آنها خطرآفرین باشد!
به گفته مارسیلی، آمریکا و متحدانش در ناتو به جای جدی گرفتن سخنرانی پوتین، در سال ۲۰۱۱ به لیبی حمله و آفریقای شمالی را بیثبات کرده و در ادامه در خاورمیانه، جرقه تحولات سیاسی موسوم به «بهار عربی» را زدند.
نمیتوان دمکراسی را مثل چیزبرگر صادر کرد!
سپس کودتای خونین اوکراین در سال ۲۰۱۴ و تحت رهبری آمریکا رقم خورد. بعد از آن، واشنگتن بیش از پیش ایده الحاق اوکراین به ناتو را گسترش داد و رزمایشهای مشترک و تسلیح ارتش اوکراین را تشدید کرد.
به گفته زایاس، نقش جریان اصلی رسانهای در عدم اطلاعرسانی نطق پوتین و پیشنهادهای مکرر وی برای مذاکره با حسن نیت و مطابق با ماده ۲(۳) منشور سازمان ملل، بسیار چشمگیر بود. از همان ابتدا هم واضح بود که گسترش ناتو و تسلیح اوکراین، تهدیدی بزرگ برای روسیه بوده و موجودیت آن را هدف گرفته است.
وی تاکید کرد: اقدام پلید شیطانسازی از روسیه و پوتین از اوایل دهه ۲۰۰۰، مستلزم یک تهدید بود؛ «تهدید استفاده از زور که به طور مشابه مطابق ماده ۲(۴) منشور سازمان ملل، ممنوع است.»