روابط ایران و کشور تازه تاسیس جمهوری آذربایجان وارد مرحله جدیدی از تنشها و برخی فعل و انفعالات شده که بازطراحی رویکرد ایران به منطقه قفقاز را ضروری کردهاست. سطح این فعل و انفعالات هم تنها محدود در عالم سیاسی و دیپلماتیک نیست و در حوزههای فرهنگی، تمدنی و امنیتی هم خود را نشان میدهد. در آخرین تحول بین ایران و آذربایجان هر چه طرف ایرانی خویشتنداری میکند اما طرف آذربایجانی مواضع خصمانه و کینهتوزانه خود را ادامه میدهد. اخیرا دولت این کشور علاوه بر تعطیل کردن دفتر رایزنی فرهنگی ایران در باکو، در هشداری به شهروندان خود اعلام کرده که از سفر به ایران پرهیز کنند و در این زمینه بیانیه هشدار آمیز صادر کرده است. همچنین در برخی خبرها اعلام شده که این کشور پروازهای خود را هم به ایران به حالت تعلیق درآورده است. اتفاقات اخیر نشان میدهد که مقامات حاکم بر باکو قصد ندارند که در روابط خود با ایران منافع دوجانبه را مدنظر قرار داده و از رفتارهای تنشزا که ممکن است ایران را به تجدید نظر در سیاستهای خود وادار کند، پرهیز کنند. این رفتارها در کنار تعمیق گسترده روابط با رژیم صهیونیستی باعث بدبینی مقامات ایرانی به دولت باکو شده است. بنابراین به نظر میرسد ایران باید نگاه خود به روابط با آذربایجان را دچار تحول اساسی کند و نادیدهانگاری گستاخیهای آذربایجان را پایان دهد در ادامه به سه گزاره در مورد روابط ایران و آذربایجان اشاره میشود: 1- آذربایجان به عنوان بخشی از اتحاد جماهیر شوری در سال 199 از شوروی استقلال پیداکرد و به عنوان یک واحد سیاسی شناسایی شد. روابط ایران و جمهوری آذربایجان از زمان پیروزی انقلاب اسلامی و به استقلال رسیدن این ناحیه، همواره فراز و نشیبهای گستره داشته و روند ثابت و یکسانی را طی نکرده است. این کشور از جنوب با ایران ۶۸۹ کیلومتر مرز مشترک دارد. بنابراین آذربایجان به عنوان همسایه مهم کشورمان، قطعا جایگاه اثرگذاری در مناسب ایران با همسایگان خود مخصوصا در منطقه قفقاز دارد. اما بررسی سیاست مقامات باکو نشان میدهد تلاش میکنند با دوگانهسازی با ایران برای خود جایگاه و هویت ایجاد کنند. حمله به ایران در مقاطع مختلف مخصوصا در مسئله قره باغ و تلاش برای تحریک افکار عمومی علیه ایران بخشی از این پروژه است. 2- مسئله قومیت و هویتآذربایجان خود را در محور قومی تعریف کرده که ترکیه ان را ذیل پروژه جهان ترک دنبال میکند. هدف بلند مدت این پروژه اهرم سازی علیه کشورمان در مناسبات دوجانبه جهت امتیازگیری است. همواره در مطالعات هویت بر مسئله ایجاد «غیریت» برای شکل گیری هویت تاکید می شود. آذربایجان با منظور کردن این امر، آشکار به دنبال غیریت سازی سیاسی، فرهنگی و تاریخی با ایران است. تلاش برای تحریف تاریخ منطقه آذربایجان، ارائه تصویر سیاه از تاریخ ایران، سند زدن عناصر فرهنگی و هویتی ایران به نام خود و حمله همیشگی به ایران بخشی از این سیاستهای حاکمان کم خرد باکو است. 3- مسئله ترویج لیبرالیزم و هویت زدایی از جامع آذربایجاندر کنار سیاست خارجی و حملات به ایران مقامات باکو در داخل کشور آذربایجان هم به دنبال مهندسی فرهنگی و استحاله هویتی مردم این کشور هستند. همانطور که میدانیم اکثریت قاطع ملت آذربایجان شیعه هستند و این کشور دومین کشور شیعه جهان بعد از ایران است. در سال های اخیر الهام علی اف تلاش کرده با اشاعه لیبرالیزم و تعضیف موسسات و شخصیت های دینی هم مردم را با سیاست های خود همراه کند و هم قرابت فرهنگی ملت ایران و آذربایجان را از بین ببرد تا صدای ایران در جامعه آذربایجان شنیده نشود. یران متاسفانه در حال حاضر در انفعال است و سیاست مشخصی را پیگیری نمیکند. کشورمان باید ابزارهای خود را در جمهوری آذربایجان فعال کند. این ابزارها در مقاطعی بسیار فعال بودند اما با کم توجهی نهادهای مختلف و مشکلات اقتصادی یا از بین رفتند یا ضعف شدند. تقویت سیاست رسانهای ایران همانند شبکه سحر برای برقراری ارتباط با افکار عمومی آذربایجان و استمرار حمایت از گروههای دینی علاقه مند به انقلاب اسلامی از مهم ترین این ابزارها هستند. آذربایجان میداند ایران دست بسته نیست. سیاستهای اخیر این کشور نشان میدهد که علاقه مند است که در عمل هم دست باز و قدرت میدانی و فرهنگی ایران را مشاهد کند.