به گزارش گروه فرهنگی عصر قانون مراسم تشییع پیکر بیتا فرهی بازیگر قدیمی سینما و تلویزیون صبح امروز ۷ آذر ماه در خانه سینما شماره ۲ برگزار شد. فرخ نعمتی، داریوش فرهنگ، شهره سلطانی، علی دهکردی، منوچهر شاهسواری، منظر لشکری، اندیشه فولادوند، ستاره اسکندری، لاله اسکندری، کوروش سلیمانی و ... از جمله حاضران در این مراسم بودند. در ابتدای این مراسم پس از قرائت آیاتی چند از کلام الله مجید، ستاره اسکندری که اجرای این مراسم را بر عهده داشت پشت تریبون قرار گرفت و شعری را خواند. سپس کوروش سلیمانی برای خواندن بیانیه انجمن بازیگران پشت تریبون قرار گرفت و گفت: به نوبه خودم و از طرف هیات مدیره انجمن بازیگران تسلیت میگویم. یکی از افتخارات من این است که در سریالی با با بیتا فرهی همکاری داشتم. در این بیانیه آمده بود: «بانوی سینمای ایران خانم فرهی هم از قطار پیاده شد. دیگر انگار عادتمان شده که جلوی خانه سینما یا تالار وحدت برای بدرقه هنرمندی دور هم جمع شویم. هنوز درگیر خبر بیتا فرهی بودیم که خبر فوت پروانه معصومی هم ما را شوک کرد، اگر تعداد هنرمندان درگذشته امسال را مرور کنیم به عمق تلخی این سال پی میبریم. بیتا فرهی زنی سرشناس و تحصیل کرده بود که میشد شمایل زن مدرن ایرانی را دید. او بازیگر سینمای تفکر برانگیز بود. بیتا فرعی را هر که دیده، میتواند شهادت دهد که وقار، مهربانی، تشخص و مردم داری جزو ویژگیهای او بوده که یاد و خاطره او را در ذهن ما ماندگار میکند. سلام ما را به مهرجویی و شکیبایی و یار سفر کرده دیگر برسانید.» در ادامه و بعد از خواندن دلنوشته مسعود کیمیایی سپس داریوش فرهنگ پشت تریبون قرار گرفت و عنوان کرد: هنرمندان مایه از جام میگیرند و خرد و خردورزی. یکی از خانمهای هنر پر کشید و از بینمان رفت، او بانوی خاص سینما بود. چندی نبود که از خبر سلاخی مهرجویی باخبر شدیم و هنوز آن را هضم نکرده یکی از همکاران خردمند خودمان را از دست دادیم. این یک سونامی وحشتناک است که سراغ هنرمندان آمده است. کار ما این شده است که به جای زندگی از مرگ سخن بگوییم، به جای نور و روشنایی از تاریکیها صحبت کنیم، به جای زیبایی از زشتیها، از دستهای آلوده و قلب و افکار آلوده صحبت کنیم. وی ادامه داد: مگر این دل پاره پاره شده یا ترک خورده ما چقدر طاقت دارد که خبر پشت خبر و بدی پشت بدی سراغ همکاران ما آمده است. بیتا فرهی یک بانوی خاص سینما بود. به تکتک عکسهای او نگاه کنید، انگار از ازل برای سینما ساخته شده بود و چه خوب وارد سینما شد و چه بد از بین ما رفت. هنرمندان ۲ بار میمیرند یک بار از این همه، اما و اگر دق میکنند و یکبار هم با مریضی و دور افتادگی و استرس. چند روز پیش قبل از فوتش به بیمارستان رفتم، درست نمیتوانست صحبت کند، اما با ایما و اشاره به من گفت سینما در چه حال است و اوضاع و احوال چگونه است من گفتم مشغول هستیم. روح این بانوی خاص شاد باشد. درود میفرستم به همه آنهایی که در شرایط سخت در سرما و گرما و این همه رنج کار میکنند تا روح امثال بیتا فرهی شاد باشد. فرهنگ یادآور شد: همکاران همچنان نمیگذارند پرچم کار روی زمین بیفتد. ما هنوز نتوانستیم خبر درگذشت مهرجویی را هضم کنیم که این خبر آمد، این چه زندگی است؟ چرا باید این همه ناملایمات سراغ همکاران و قلبهای ما بیاید. شب گذشته در مراسم ختم این بانوی خاص بودم که دخترش مهسا از من خواست چند کلمه صحبت کنم. وقتی عکسهای او را میدیدم متوجه شدم که او ویژه و خاص بود و شخصیت و منش و روش خاص خود را داشت. من این شانس را داشتم که یک بار در یک سریال با او همکار شدم، هیچ وقت ندیدم از خودش صحبت کند یا خودش را جدی بگیرد، اما کارش را جدی میگرفت. هیچ کدام از ما شایسته نیست خودمان را جدی بگیریم، اما کارمان را جدی میگیریم. در ادامه لیلا حاتمی روی صحنه آمد و بیان کرد: درگذشت بیتا فرهی را به مهسا و خانواده محترم او و خانواده سینما و دوستداران سینما تسلیت میگویم. ما قبل از اینکه با بیتا فرهی کار کنیم، با او دوست بودیم. من به بیتا، تو میگفتم. خانم فرهی مثل هنرپیشهها نبود، او زن بود؛ همان زنی که برای مردها و زنها، زن است. هروقت او را میدیدم بچهها به سراغش میرفتند. او با صلابت و شیک پوش بود. نمیدانم او خجالتی بود یا نه، اما باصفا و بی ریا بود. فکر کنم اصلا غرور نداشت. فکر کردن به او و حالاتش اشک من را درمیآورد. او یک انسان واقعی حواس جمع بود. سپس سهیلا رضوی پشت تریبون قرار گرفت و اظهار کرد: در مورد دوست نازنینم خان بیتا باید بگویم که شاهد زنی زیبا و برازنده بودم. او پر از زندگی بود. در سینما شاهد زنی حرفهای و در رفاقت شاهد زنی حساس بودم، او مانند اسمش بیتا بود. او رفت تا کنار مادرش بیارامد. علی دهکردی مدیرعامل خانه سینما هم در ادامه بیان کرد: مگر میشود یک ستاره را از آسمان به زمین آورد؟ یک ستاره همیشه ستاره است و همواره در آسمان میماند. او ستارهای بی بدیل بود که در آسمان بود و در آسمان میماند، هرچند اگر جسم خاکی او به خاک برود سینمای ما طاقت و تاب از دست دادن ستارههای خود را ندارد، اما باید این مسیر را ادامه بدهیم و این قطار نباید متوقف نشود. هنوز خبر درگذشت او را هضم نکرده بودیم که خانم معصومی را از دست دادیم که در آثار ماندگاری حضور داشت. سپس مهسا قریشی دختر این هنرمند روی صحنه آمد و گفت: مادر عاشق کشور و خاکش بود و دوست داشت اینجا نفس بکشد. او عاشق کارش بود و گزیده کار میکرد. هیچ وقت از شرایط سخت گله نکرد و عاشق زندگی کردن بود. به تصمیم خودش از فرانسه به ایران برگشت، چون عاشق مردمش بود. ارزش آدمها برای او به انسان بودن آنها بود. مادرم دوست داشت در خانه خود باشد و آنقد مردم را دوست داشت که دوست نداشت در قطعه هنرمندان دفن شود. او عاشق هوای بارانی بود و امروز هم باران میبارد ...